گردان امام علی (ع)

پنج ويژگي رزمندگان ولايتمدار

 

شب عباس
شب تاسوعاي حسيني متعلق به عبد صالح خدا قمر بني‌هاشم اباالفضل‌العباس(ع) است. گرچه عباس(ع) از آخرين شهداي کربلاست که عصر عاشورا به شهادت رسيده است؛ اما به واسطه نقش کليدي و جايگاه و عظمت رفيعي که در کربلا دارد يک شب و يک روز به منظور بزرگداشت اين شخصيت بزرگوار اختصاص يافته است. عباس کسي است که مدح و ثناي او را در کلام معصومين عليهم‌السلام بايد يافت. 

ابوحمزه ثمالي و قمربني‌هاشم
اگر هيچ سند و مدرک تاريخي نداشتيم، همين زيارتنامه‌اي که امام صادق(ع) به ابوحمزه ثمالي تعليم فرمود براي شناختن اين قهرمان کربلا کافي بود؛ زيارتنامه‌اي که امام صادق(ع) در آنجا به دو شکل عباس(ع) را توصيف کرده است. ابتدا صفات ايجابي؛ كه مي‌فرمايد: «عباس‌جان شهادت مي‌دهم تسليم امامت بودي ،وفادار و خيرخواه امامت بودي، عباس‌جان شهادت مي‌دهم با بصيرت و آگاهي راهت را انتخاب کردي. » اين يک دسته از اوصاف است، دسته دوم که بحث صفات سلبي است، صفاتي که در عباس نبود و در هرکسي باشد نشانه ضعف و کم‌‌ايماني و کم بصيرتي است؛ چنانچه فرمود: «عموجان شهادت مي‌دهم وهن و سستي و ضعف در تو نبود.» 

با صفات عباس در آل‌عمران
من آيه‌اي از قرآن را مطرح مي‌کنم که فکر مي‌کنم اين فراز زيارتنامه از اين آيه گرفته و اين آيه خوب منطبق مي‌شود بر ياران امام حسين(ع) و شهداي کربلا به ويژه اباالفضل‌العباس(ع). اين آيه در حال و هواي جنگ احد نازل شده؛ در آن حال و هوايي که عده‌اي فرار کردند و رسول خدا(ص) را در شيار کوه احد تنها گذاشتند، سوره آل عمران آيات ۱۴۶، ۱۴۷ و ۱۴۸ که يکي از آنها مورد بحث ماست. نخستين آيه صفات رزمندگان را معرفي کرده است تا بدانيم يک پاسدار ولايت، يک رزمنده و کسي که درد دين دارد ويژ‌گي‌هايش چيست؟
 
آيه دوم دعاي رزمندگان را مطرح مي‌نمايد. يک پاسدار دين دعايش بايد چگونه باشد؟ و ‌آيه سوم پاسخ خدا را به چنين رزمندگان و مجاهداني مطرح نموده است. اين آيه در حال و هواي احد به کساني که فرارکردند، سستي ورزيدند و به جنگ پشت کردند خطاب مي‌کند: وَ كَأيِّن مِن نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَماوَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ماضَعُفُوا وَ مَااسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ. گويي خطاب امام صادق(ع) به حضرت عباس(ع) را در اين ‌آيه مي‌توان يافت: «فَماوَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ماضَعُفُوا وَ مَااسْتَكانُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ» 

پنج ويژگي رزمنده ولايت‌مدار
بر اين اساس رزمندگان جبهه پيروان انبيا، مبارزان مدافع ولايت، پنج ويژگي‌دارند:
۱- با خدا و غرق در خدا هستند.
۲- صبور و بردبارند (اين دو، مورد بحث ما نيست) 

و سه ويژگي اينها سلبي است:
يعني خداوند در اين آيه اول مي‌فرمايد: «فَماوَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ماضَعُفُوا وَ مَااسْتَكانُوا» وهن در زندگي يک مجاهد نيست، دوم؛ ضعف در زندگي‌اش نيست، و سوم؛ استکانت در زندگي‌اش جاي ندارد، تفاوت اين سه نكته در كجاست؟ وهن يعني ضعف اراده و تصميم‌گيري و عزم از يك سو و ضعف جسمي؛ سست بودن جسمي از سوي ديگر و استکانت يعني کرنش و خضوع در مقابل دشمن. بعضي از مفسرين ذيل اين آيه نوشته‌اند: اين مثلث سه ضلعي عامل سقوط است. وهن و ضعف و استکانت يعني سستي اراده و جسم و کرنش و خضوع در مقابل دشمن، کوتاه آمدن در مقابل دشمن. «فَماوَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ».
لذا رزمندگان، مجاهدان و شجاعان عزم قوي دارند هيچ‌گاه در مقابل دشمن از خودشان ضعف اراده نشان نمي‌دهند. چون اراده‌شان قوي است؛ ضعف جسمي هم ندارند. 

انت حي لاتنصره!
دست بايد محکم باشد تا ۴هزار آدم را از کنار شريعه فراري بدهد، اين بدن محکم است! اما اين بدن قوي از درون قوي و شديد حاصل آمده است يعني عزم محکم است. مشکلي که الان در جامعه داريم همين است. يک نگاهي به اين صحنه کربلا کنيد، فکر مي‌کنيد اينهايي که نيامدند نمي‌دانستند پسر زهرا(س) را بايد ياري کرد؟ اميرالمومنين(ع) دست گذاشت روي شانه امام حسين(ع)، براء بن عاذب هم ايستاده بود. مي‌گويد امام علي(ع) به من فرمود: اي براء اين حسين من است «يقتل بارض بابل» در سرزمين کربلا کشته مي‌شود «و انت حي لاتنصره» تو در آن روز زنده هستي و ياري‌اش نمي‌کني، عجيب است. اصلا بعضي از اينها در مسير خودشان به امام حسين(ع) گفتند ما از جدت شنيديم که فرمود تو شهيد مي‌شوي، حتي بعضي گفتند از جدت شنيديم که فرمود هرکس حاضر باشد و صداي حسين من را بشنود و ياري‌اش نکند؛ عذاب در انتظارش است.
يا شخصي به نام «هرثمه» مي‌گويد: من در صفين با امام علي(ع) بودم، وقتي از صفين برمي‌گشتيم، رسيديم به سرزميني که نامش کربلاست. ديدم آقا پياده شد مقداري از خاک را برداشت و بوييد و بوسيد و فرمود: خوشا به تو اي خاک، رجالي از روي تو برمي‌خيزد. بدون حساب وارد بهشت مي‌شوند در حالي که امام حسين(ع) هم آنجا ايستاده بود.
 
آقا به او فرمود «صبرا يا اباعبدالله(ع)» حسينم آن روز صبور باش همين آقا در لشکر عمر سعد بوده. در ايام محرم خودش آمد خدمت حضرت امام حسين(ع) گفت: يا بن رسول‌الله! من در همين سرزمين از پدرت اميرالمومنين(ع) شنيدم درباره شما اين‌طور فرمود و من آن روز آن حرف را بزرگ شمردم و تمسخر کردم. گفتم مگر مي‌شود يک کسي آينده‌نگري کنداما امروز نتيجه آن را مي‌بينم. يابن‌رسول‌الله! پدر شما خبر داد کساني که اينجا کنار شما کشته شوند بدون حساب به بهشت مي‌روند. پدر شما فرمود در گذشته و آينده نظير ندارند. 

امام حسين(ع) به او فرمود: «انت معنا او علينا» حالا تو با ما يا با دشمن ما هستي؟ گفت: «لا لک و لا عليک» من نه با شما و نه با دشمن شما هستم! «لي اولاد صغار» من بچه‌هاي کوچک دارم، مي‌روم کوفه از زن و بچه‌ام محافظت کنم. 

متاسفانه افراد متعدد اين جواب را به امام حسين(ع) دادند. اين وهن و سستي است. 

آل عقيل؛ پسران ام‌البنين
شب عاشورا امام حسين(ع) به فرزندان عقيل فرمود: همه‌تان برويد شما يک آقايي مثل مسلم داده‌ايد ديگر بس است. من همين را از شما پذيرفتم. آل عقيل بالغ بر ده شهيد در کربلا داشتند. آقا به همه فرمود که برويد ولي به بعضي‌ها خصوصي فرمود به مجموعه‌تان برگرديد من بيعتم را از شما برداشتم که اشک در چشمان بچه‌هاي عقيل حلقه زد و رو کردند به اباعبدالله(ع) و گفتند: به خدا از اين صحرا نمي‌رويم تا شهادت و جان دادن ما را شما ببيني. تا اراده قوي است، خبري از ضعف در جسم نيست تا اراده قوي است خبري از استکانت و کرنش در برابر دشمن نيست. 

پسران ام‌البنين! همه صغير بودند وقتي امير‌المومنين به شهادت رسيد. بعضي‌هايشان فقط شيرخواره بودند بابا را ديدند. در کربلا يکي از برادران عباس فقط ۲۱ سالش است در زمان امام علي(ع) دو، سه سال داشته. بزرگ اينها اباالفضل(ع) است که زمان امام علي(ع) ۱۶ سال داشته است. ام‌البنين اينها را يتيم بزرگ کرده و فرستاده کربلا. 

صبح عاشورا عباس سه برادرش را جمع کرد و گفت: بچه‌هاي مادر من جلو برويد مقابل دشمن، حتي اراکم قتيلا و نصحتم لله و لرسوله. من مي‌خواهم جان دادن شما را ببينم و ياري کردن شما را به پسر فاطمه(س) خودم ببينم و شاهد باشم. 

دوري از سه ضلع شوم
اين مثلث سه ضلعي را در زندگي‌مان دور کنيم. خدا مي‌فرمايد: اگر کسي سه ويژگي يعني ضعف اراده، ضعف قوا و کرنش در برابر دشمن را از خودش دور کرد و صبوري کرد و با خدا بود ما ثواب دنيا و آخرت را به او مي‌دهيم و دستش را مي‌گيريم و رهايش نمي‌کنيم. حالا اينها را مي‌دانيم. اما نمي‌دانيم چرا اراده‌ها ضعيف است؟ چرا بعضي در مقابل دشمن کرنش مي‌کنند(!) عبيدالله بن عباس شب در رکاب امام حسين(ع) است و صبح به معاويه پيوسته؟ چرا بعضي‌ها مثل شبث بن ربعي هم در سپاه امام حسين(ع) پيدايش مي‌شود هم در سپاه مختار، هم در سپاه مصعب بن زبير؟ چقدر اين آدم ملعون است؟ اينها سه جبهه جداست، سه زاويه جداست، چرا بعضي اراده و عزمشان ضعيف مي‌شود؟ 

ضعف بينش؛ تعلقات
اين سوال دو پاسخ دارد:
۱- ضعف بينش، ضعف آگاهي
۲- تعلقات، وابستگي‌ها
البته به نظر من دومي بيشتر است. اما بعضي از اوقات ضعف‌هاي اراده به اين مي‌رسد که آدم آگاهي‌اش کامل نيست. اگر کسي بداند وقتي چشمش را بر روي نامحرم ببندد چه مي‌شود هيچ وقت به نامحرم نگاه نمي‌کند. اباعبدالله(ع) يک نامه‌اي در روز ششم محرم نوشته است جالب است. ايشان ۳ نامه به محمد حنفيه دارد؛ يکي در مدينه است که وصيتنامه‌اش است، دومي از مکه است، سومي را ششم محرم به محمد حنفيه نوشته است. يقينا اين نامه قبل از روز عاشورا به محمد حنفيه نمي‌رسيده است. پس چرا نوشته شده است؟ نامه يک سطر است. 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم
مِن حسين بن علي الي اخيه؛ اين نامه از حسين(ع) است به برادرش محمد حنفيه و تمام کساني که در مدينه از بني‌هاشم هستند کأنّ الدّنيا لم‌تکن و کأنّ الاخره لم‌تزل والسلام 

دو تا کلمه است! مردم، مثل اينکه دنيا اصلاً وجود نداشته است و آخرت هميشگي و دائم بوده و هست. 

برتري‌جو و مفسد نباشيد
امير‌المومنين(ع) مي‌آيد و در بازار کوفه مي‌ايستد گاهي اشک مي‌ريخت، گريه مي‌کرد و مي‌فرمود: «تلک الدار الاخره نجعلها ‌للذين لايريدون علوّا في الارض و لافساداً» اين آيه بايد نصب‌العين همه مسئولين نظام ما باشد. در آخرت عاقبت‌ به‌خيري براي کسي است که دو ويژگي‌ دارد:
۱- متکبر و به دنبال علو نباشد
۲- اهل فساد نباشد.
اگر مي‌خواهيد عزمتان را قوي کنيد:
۱- بينشتان را قوي کنيد.
۲- تعلقات را پايين بياوريد. اگر تعلقات و وابستگي‌ها کم شد انسان راحت مي‌تواند عزم و اراده را قوي کند. 

پس آيه ۱۴۶ آل عمران ۵ ويژگي براي رزمنده‌ها بيان داشت:
۱- خدايي بودن
۲- صبور بودن
۳- عزم قوي داشتن
۴- ضعف نداشتن
۵- کرنش در مقابل دشمن نکردن
و مي‌گويد مي‌داني رزمنده‌ها بعدش چه دعايي دارند؟ 

مي‌داني اين‌ آدم‌هايي که قوي‌اند شجاع‌اند، صبورند و غرق در خدايند دعايشان چيست؟ «وما کان قولهم الا ان قالو ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا في‌امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي‌القوم‌ الکافرين» اسم اين دعا را من مي‌گذارم دعاي رزمندگان. 

اين آدم‌هايي که اينطورند دعايشان اين است: خدا ما را ببخش، خدايا ما را استوار کن، خدايا ما را پيروز کن. بعد مي‌دانيد خدا چه مي‌گويد؟ آخرش خوش است. آيه ۱۴۸ را هم ببينيد مي‌گويد: آنهايي که اين ويژگي‌ها را دارند اين دعا را هم مي‌خوانند ما دو ثواب به آنها مي‌دهيم: «ثواب الدنيا و ثواب الاخره» هم در دنيا دستشان را مي‌گيريم، هم درآخرت.
عباس(ع) عبد صالح خدا مصداق اين آيه بود، تمام وجود علمدار کربلا اطاعت و پيروي محض از امامش است.

 





برچسب:,