گردان امام علی (ع)

بازخوانی پیشینه‌‌ی نظری و عملی فتنه‌‌ی 88 آمدند تا اصول و آرمان‌ها بروند!

 

بازخوانی پیشینه‌‌ی نظری و عملی فتنه‌‌ی 88(6)
آمدند تا اصول و آرمان‌ها بروند!

تجدیدنظر طلبان که با حمایت فکری و مالی نظام سلطه زمینه‌ی کسب قدرت را به دست آوردند با گسترش تحلیل‌ها و گفتمان‌های لیبرالیستی و تحلیل انقلاب و جامعه ایران به وسیله اندیشه‌های غربی در جهت استحاله جمهوری اسلامی ایران گام برداشتند.

برهان ـ مصطفی یقینی پور؛ در بخش قبلی مقاله به زمینه‌ها و روند شکل گیری تجدید نظرطلبی در ایران اشاراتی گردید و  به مبحث ریشه یابی در مبانی معرفت شناختی و جامعه شناختی تجدید نظر طلبان پرداخته شد. حال در ادامه مطلب مباحث دیگری مورد بررسی و کنکاش قرار می گیرد:

 

تجدیدنظر طلبان و سناریوی استحاله و فروپاشی جمهوری اسلامی ایران

 

در دوران سازندگی (میانه‌روها)، مسایل نظری انقلاب مورد غفلت مدیران و برنامه ریزان جامعه قرار گرفت و در تحلیل انقلاب و وضعیت جامعه‌ی ایرانی از همان تئوری‌هایی استفاده شد که در اندیشه‌ی سیاسی غرب برای تحلیل مسایل بعد از جنگ دوم جهانی به کار گرفته شد و این بیش‌تر به دلیل نفوذ عناصر همین جریان (تجدید نظر طلبان) در ساختار مدیریتی کشور بود. به طور مثال مؤسسه‌ی تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری که باید زمینه‌های نظری انقلاب در مدیریت کشور را تبیین می‌کرد و با بهره‌وری از بسترهای فرهنگی جامعه، استراتژی مقابله با تحلیل‌های وارداتی و بیگانه را مشخص می‌ساخت، خود مرکز گسترش تحلیل‌ها و گفتمان‌های رفرمیستی و لیبرالی شد؛ چرا که این نهاد در اختیار همان کسانی بود که چند سال قبل حتی می‌خواستند قرآن را بر اساس اندیشه‌ی مارکسیسم تفسیر کنند.

 

طرح جدید مفهوم اصلاحات پس از پیروزی آقای خاتمی در هفتمین دوره‌ی ریاست جمهوری، موجب تقویت و گسترش جریان تجدید نظر طلب می‌گردد که عملاً در راستای استحاله و فروپاشی نظام گام بر می‌دارند. هر چند ایشان با طرح شعارهایی چون آزادی، قانون‌گرایی، جامعه‌ی مدنی و توسعه‌ی سیاسی که در راستای نظریه‌ی پوپر بود، از اصلاحات سخنی نگفت، اما برخی از جریان‌های منتسب به ایشان با استفاده از جریان سازی‌های مطبوعاتی، گروه‌ها و احزاب موافق و مخالف را به اصلاح طلبان و محافظه کاران تقسیم نمودند. عمدتاً طرح این شعارها از سوی لیبرال‌های ائتلاف دوم خرداد صورت گرفت؛ همان‌هایی که با حمایت فکری و مالی نظام سلطه زمینه‌ی کسب قدرت را برای خاتمی فراهم نمود

 

- مسیر سلطه گرایی ایالات متحده‌ی آمریکا

 

دکترین توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی آمریکا که با پدید آمدن بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و سازمان ملل متحد و سایر نهادهای جهانی مشروعیت پیدا کرده بود، در کشورهای جهان سوم با شکست روبه‌رو شد. یکی از دست آوردهای این شکست، با خطر رو به رو شدن منافع حیاتی آمریکا بود و این امر نظام سلطه را به چاره جویی واداشت. از اواسط دهه‌ی 80 میلادی با خلق تئوری‌های جهانی، تغییرات در راهبردها و سیاست‌های آمریکا نیز آغاز شد. بر این اساس، سیاست بازگشت به دموکراسی در دوران «ریگان» ترویج شد و این آغاز فاز دوم سلطه گرایی آمریکا بود. آن‌ها در این مرحله کوشیدند، با استفاده‌ی نرم افزاری از واژه‌ها و مفاهیمی چون «جامعه‌ی مدنی»، «دموکراسی»، «اصلاحات» و «جامعه‌ی جهانی»، سلطه‌ی مضاعف و گسترده‌تری را بر جهان تحمیل کنند.

 

«کارل گرشمن» معتقد است: «در دنیایی که وسایل ارتباطی و اطلاعاتی پیشرفت کرده و دانش، توسعه پیدا کرده است، توسل به زور برای امنیت ملی کافی نیست؛ بلکه تغییر عقاید و روش‌های جدید برای وصول به اهداف اصلی ضروری به نظر می‌آید. از جمله اقدام‌های آمریکا در این فاز را می‌توان به شرح زیر بیان نمود:

 

ترویج دموکراسی با حمایت از عناصر و جریان‌های موسوم به اصلاح طلب (تجدید نظر طلب) در مقابل دولت‌های به اصطلاح نظامی و استبدادی، رویکرد به راهبرد استحاله برای مقابله و براندازی جمهوری اسلامی و استحاله (transformation) و فروپاشی از درون (replacement) همان شیوه‌های جدید جنگیدن است. پیشینه‌ی این راهبرد به دکترین «جنگ کم شدت» باز می‌گردد. این شیوه در سه دهه‌ی پیش توانست حکومت «سالوادور آلنده» را در شیلی و «ساندنیست‌ها» را در نیکاراگوئه ساقط نماید و در سیر تکوینی با اضافه شدن نرم افزارهایی هم‌چون اصلاحات، نقش اصلی را در فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق ایفا نماید. قابل ذکر است که این دکترین حکومت برانداز متکی به یک اتاق فکر مجهز است. اتاق فکری که در آن «آلوین تافلر» با کتاب «موج سوم» و «به سوی تمدن جدید» و «فوکویاما» با کتاب «پایان تاریخ» و «آخرین انسان» و در نهایت «ساموئل هانتینگتون» با مقالات «رویارویی تمدن‌ها» حضور دارند.

 

اینان اضلاع مثلثی هستند که طرح عملی نظر نوین جهانی «جورج بوش» را تشریح می‌کند و نظام سلطه‌ی بی رقیبی را بر بنیان لیبرالیسم و مشتمل بر وحدت فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ارایه می‌دهد تا بستری مناسب برای ایجاد تفوق نوین و فراگیر آمریکا فراهم آورده و به آن مشروعیت بخشد. نظریه‌ی «دهکده‌ی جهانی» مارشال مک لوهان و نظریه‌ی «جامعه‌ی باز» کارل پوپر نیز همان هدف واحد نظریه‌ی یاد شده را دنبال می‌کند. در نظر مک لوهان این دهکده همان موج سومی است که تمامی انسان‌ها و دولت‌ها می‌بایست آن را به عنوان صنعت برتر برگزینند و در چنین دهکده‌ای به غیر از لیبرالیسم و لیبرال دموکراسی غرب سایر فرهنگ‌ها و ایدئولوژی‌ها پایان یافته‌اند.

 

بنابراین فاز دوم سلطه گرایی آمریکا بر بنیاد تئوری جهانی و فرآیند جهانی شدن ایجاد شده که با گفتمان و نظریه‌های قبلی «چند صدایی و تکثر حقیقت و نسبی بودن» تناقض و تضاد دارد! و به نوعی بازگشت به عصر استبداد تفکری «قرون وسطی» می‌باشد و این که همه آزادند از من تبعیت کنند! برپایی و استمرار نظام مردم سالار دین در ایران و تأکید بر دین محوری در تمامی شؤون فردی و اجتماعی، جوّ ارعاب و خفقان- مبنی بر این که فرهنگ‌ها نمی‌توانند مستقل باشند- را شکسته و به گفته‌ی تافلر: «خمینی با انقلابی که به راه انداخت بر همه‌ی داشت‌ها و خواسته‌های غرب که طی 400 سال به دست آمده بود، خط قرمز بطلان کشید.» از این رو اتخاذ راهبرد براندازانه با اهتمام به استحاله و تغییر هویت و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از درون، ناظر به از میان برداشتن موانع جهان شمولی رهبری آمریکا و سلطه گرایی نوین است.

 

- طراحی پروژه‌ی استحاله

 

استحاله حرکتی است آرام و خزنده برای ایجاد تغییرات ماهوی، بی آن که سوء ظن و حساسیتی ایجاد کند. راهبرد استحاله دارای سه مرحله‌ی: «نفوذ و استحاله، استحاله‌ی رسمی و استحاله‌ی قانونی» است. این راهبرد با تلاش برای نفوذ در لایه‌های درونی حاکمیت، از سطوح عالی و میانی آن آغاز می‌گردد و این شرایط، استحاله را به مرحله‌ی استحاله‌ی رسمی پیوند می‌زند و مقدمه‌ای برای استحاله‌ی قانونی یا همان براندازی قانونی می‌شود. در این میان، تهاجم به بنیان‌های اخلاقی و فرهنگی جامعه، تغییر محیط فرهنگی، فعلیت یافتن استحاله را ممکن ساخت، با استفاده از رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی، ضمن فرهنگ سازی و تغییر نگرش مردم، روند استحاله را پر شتاب و آن را فراگیر می‌نمایند.

 

از سال 1362 ه.ش. فاز تحقیقاتی و مطالعاتی این پروژه به نام «فولبرایت» آغاز می‌شود تا عده‌ای تحت عنوان «اصلاح طلب» تربیت شوند و با نفوذ در ارکان نظام، زمینه‌ی شکست نهضت امام(ره) را فراهم سازند. آنان در پی یافتن جواب این سؤال بودند که عملیات استحاله را باید از چه سطحی و با چه شیوه و ابزاری آغاز کرد و چگونه باید این سناریو برای حلقه‌های ضدانقلاب و روشنفکران معاند تئوریزه شود؟

 

حضرت امام خمینی(ره) در پیام به مجلس خبرگان رهبری (23/4/62) می‌فرمایند: «استکبار جهانی وقتی از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب کرد: یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر، وقتی حربه‌ی ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌های نفوذ تقویت شد.»

 

در اولین گام‌های پروژه‌ی نفوذ، روند مطرح ساختن آقای «منتظری» به عنوان رهبر آینده‌ی نظام از سوی باند مرموز و تبهکار «مهدی هاشمی» آغاز گردید. آنان در صدد بودند تا با نفوذ در سطح عالی حاکمیت پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، سقیفه‌ای را برای انقلاب به وجود آورند و به گمان خویش موجبات استحاله‌ی رسمی نظام را فراهم کنند. اما هرگز پیش بینی نمی‌کردند که حضرت امام(ره) روزی با عزل قائم مقام خود، تمامی محاسبات آنان را بر هم زند و آنان با کنار گذاشته شدن آقای «منتظری» دچار غافل گیری و انفعال شدند.

 

- کاربردی شدن استراتژی نفوذ و استحاله

 

تئوری استحاله با انتقال به فاز اجرایی از سال 1364ه.ش. راهبردی شد. با کاربردی شدن «نفوذ و استحاله» به عنوان نخستین مرحله از مراحل سه گانه‌ی «استحاله»، این استراتژی با روندی که به آن اشاره می‌شود با چراغ خاموش و با تأکید به اجتناب از ایجاد حساسیت و سوء ظن، تخریب پایه‌ی مشروعیت و مقبولیت نظام دینی (دین، رهبری، پشتوانه‌ی مردمی) را هدف خود قرار داد. هم چنین روی گردان نمودن مردم از ارزش‌ها و حاکمیت دینی و ایجاد شکاف میان مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی، از مهم‌ترین اهداف این شیوه‌ی براندازی قرار گرفت.

 

در اولین گام‌های پروژه‌ی نفوذ، روند مطرح ساختن آقای «منتظری» به عنوان رهبر آینده‌ی نظام از سوی باند مرموز و تبهکار «مهدی هاشمی» آغاز گردید. آنان در صدد بودند تا با نفوذ در سطح عالی حاکمیت پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، سقیفه‌ای را برای انقلاب به وجود آورند و به گمان خویش موجبات استحاله‌ی رسمی نظام را فراهم کنند. اما هرگز پیش بینی نمی‌کردند که امام(ره) روزی با عزل قائم مقام خود، تمامی محاسبات آنان را بر هم زند و آنان با کنار گذاشته شدن آقای «منتظری» دچار غافل گیری و انفعال شدند.

 

 

 

 

- رسانه‌ها، ابزار داخلی

 

عملکرد هر انسان، ریشه در بینش‌ها و گرایش‌هایی دارد که خود برگفته از داده‌های خامی است که در زندگی روزانه به دست می‌آید. از همین روست که می‌کوشند با کانالیزه کردن اخبار و اطلاعات جهانی و تحریف یا تمجید اندیشه‌ها، ایدئولوژی‌ها و گرایش‌ها، مواضع عملی مردم را به کنترل خود در آورند. در نتیجه افزون بر وضعیت حاصل از عملکرد دولت مردان سازندگی در حوزه‌ی فرهنگ و دین داری، عده‌ای از خواص نیز با پیشه ساختن «تساهل و تسامح»، باعث فراگیر شدن غفلت و بی‌توجهی در سنگرهای فرهنگی و عقیدتی شدند. همین فرصت حاصل از کم کاری و غفلت کافی بود تا جریان روشنفکری معاند که با پیروزی انقلاب حیثیت خود را بر باد رفته می‌دید، برای فضاسازی در داخل کشور به دریافت مجوز انتشار نشریات اقدام کند.

 

در سال 1364ه.ش. «نهضت آزادی» با آن سابقه‌ی قبیح پیش گفته، فعالیت مجدد خود را در قالب جدیدی آغاز نمود. از سال 1364ه.ش. به بعد است که نشریاتی مانند: «آینه، دنیای سخن، کلک، جامعه‌ی سالم، هومن، زمان، بخارا، فروهر، گفت‌وگو، زنان و ...» انتشار می‌یابند.

 

«سیامک پور زند» یکی از عناصر هدایت کننده‌ی روزنامه‌های زنجیره‌ای و وابسته به سلطنت طلبان در اعترافات خود، هدف از فضاسازی به وسیله‌ی نشریات معاند و کج اندیش را این گونه بیان می‌کند: «هدف ما این بود که بتوانیم از شرایط و موقعیت‌ها استفاده کنیم، برای این که جوانان توجه کنند و به مسایل فرهنگی غرب و این هدف از طرف خارج کشور هدایت می‌شد ... هدف ما توجه دادن به غرب بود ... [هدف این بود] در روزنامه‌ها، مطبوعات، فضایی را به وجود بیاوریم که در مردم تصور به وجود بیاید که اوضاع در حال تغییرات است.»

 

یکی از عناصر وابسته به بنیاد «کیان»، ضمن تأکید بر فضاسازی در داخل کشور از راه انتشار کتاب اظهار می‌کند: «برای مقابله با نظام، بهترین روش، نوشتن و نشر کتاب فرهنگی، علمی و تاریخی است. این حرکت لزوماً باید به صورت منسجم، آرام و تدریجی صورت بگیرد.»

 

هر تمدنی متکی بر فرهنگ، ارزش‌ها و اصول حاکم بر آن جامعه یا جمع است، یعنی بقای خود را از این‌ها می‌گیرد، سخن عکس که برداشت می‌شود؛ آن که شما برای تغییر تمدن به هر سمت (تعالی یا زوال)، بر روی فرهنگ سرمایه‌گذاری کن تا با کم‌ترین هزینه به خواسته‌ات برسی. دقیقاً راهبرد اخیر که از بین سخنان افراد حاضر در اردوگاه دشمن برداشت می‌شود، این است که وقتی در روزنامه‌ها و کتب داخلی توانستی عقاید، ارزش‌ها و فرهنگ یک ملت را تخریب و تکذیب کنی و از مفاهیم نوینی که هیچ مبنای عقلانی و اخلاقی ندارد، سخن برانی آنگاه جا به جایی یک تمدن کار آسانی است.

 

- رد پای بنیادها و مؤسسه‌ها در فضاسازی خارجی

 

طراحان عملیات براندازی از درون، ضمن فضاسازی در داخل با راه اندازی مراکز و بنیادهای به اصطلاح علمی و فرهنگی! همزمان، فضاسازی در خارج از کشور را نیز مورد توجه قرار دادند. این الگو در حقیقت شکل تکامل یافته‌ی لژهای فراماسونری بود که در عصر مشروطه از راه مطبوعات وابسته به جریان روشنفکری و جریان سازی احزاب و نهادهای به اصطلاح مدنی، معیارها و اراده‌ی بیگانگان را با استحاله‌ی «نهضت مشروطه» به مردم تحمیل کردند. مأموریت بنیادها عبارت بوده از:

 

1- فضاسازی در خارج از کشور و تئوریزه کردن راهبرد تغییر حاکمیت جمهوری اسلامی ایران؛

 

2- برقراری ارتباط با روشنفکران و گروه‌های معاند داخلی؛

 

3- شناسایی بسترهای نفوذ و سرپل گیری و جذب عناصر مستعد از درون نظام؛

 

4- حمایت مالی از عناصر و حلقه‌های اجرایی.

 

بر این اساس، مراکز و بنیادهایی هم‌چون، بنیاد «سیرا»، بنیاد «کیان»، بنیاد «محوی»، بنیاد «پر»، انجمن پژوهشگران ایران و ... با پشتیبانی سرویس‌های اطلاعاتی به ویژه سازمان سیا و گردآوری یک‌صد نویسنده و راه اندازی نشریات متعدد، وارد عمل شدند و بین بنیادها و مراکز خارج نشین و مطبوعات روشنفکری داخلی مانند: «کلک، آدینه، گفت‌وگو، جامعه‌ی سالم و ...» ارتباط برقرار شد.

 

- چرخش در گفتمان و مشی ضدانقلاب خارج نشین

 

از دیگر تحولات در راستای مقابله با جمهوری اسلامی، برگزاری کنفرانس «هامبورگ» توسط سازمان سیا با همکاری سرویس اطلاعاتی آمریکا و واسطه‌گری «علی امینی» در سال 1368ه.ش. بود. سلطنت طلبان و جناح‌های چپ و راست و اپوزیسیون خارج از کشور پس از شرکت در این کنفرانس، مشی و گفتمان خود را به طور رسمی تغییر دادند.

 

«غلام‌حسین میرزا صالح»، نماینده‌ی سازمان سیا پس از دستگیری در برنامه‌ی تلویزیونی «هدایت» با اشاره به جا به جایی استراتژی دشمنان انقلاب اسلامی اظهار داشت: «دولت آمریکا به خصوص کنگره‌ی آمریکا، در این اواخر دیگر حامی و پشتیبان گروه‌های تندرو و ... نیست و علت آن هم این است که این برنامه ... در سال‌های اخیر ... عملاً با شکست مواجه شد. این شکست باعث گردید کنگره به عناصر سیاست خارجی فشار آورده و خواستار این شود که از راه عناصر فرهنگی ... مقدماتی فراهم بشود که جامعه، نظرش راجع به نظام و خودش دگرگون شود.»

 

با تغییر استراتژی گروه‌های ضدانقلاب، جا به جایی صحنه‌ی نبرد از عرصه‌ی نظامی به حوزه‌های غیرنظامی، کاملاً مشهود می‌شود. «فرخ داداش‌پور» از عناصر وابسته به رژیم فاسد گذشته در جمع تعدادی از سلطنت طلبان می‌گوید: «اگر مبارزه را صد کیلومتر فرض کنیم، از کیلومتر صفر تا 95 آن تنها باید فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی و تبلیغاتی باشد و ما فعلاً در این وهله هستیم.»

 

پس از تغییر الگوی رفتار گروه‌های سلطنت طلب، حلقه‌ی دیگری از ضد انقلابیون خارج از کشور، موسوم به «ملی‌گراها» نیز مناسبات جدید را می‌پذیرند. در گام دیگر جریان‌های مارکسیستی موسوم به چپ ضدانقلاب مثل «حزب توده»، «سازمان فداییان خلق» و ... که تا پیش از این نظام اسلامی را سازش کار معرفی کرده و خواستار مبارزه با امپریالیسم بودند، با عبور از دهه‌ی 60 برای ادامه‌ی حیات گفتمان خود را تغییر دادند.

 

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای(مدظله) با فراستی امام گونه در 7 آذر 1360ه.ش. نخستین هشدار را نسبت به رویکرد جدید دشمن به عرصه‌ی فرهنگی اعلام داشتند و بعدها با تعبیر «شبیخون فرهنگی»، ابعاد و عمق ترفند را تشریح نمودند و فرمودند: «یک جبهه‌ی عظیم فرهنگی که با سیاست، صنعت، پول و انواع و اقسام پشتوانه همراه است، الان مثل یک سیلی راه افتاده که با ما بجنگد. جنگ هم، جنگ نظامی نیست. بسیج عمومی هم در آنجا هیچ تأثیری ندارد و آثارش هم طوری است که ما تا به خود بیاییم، گرفتار شده‌ایم.»

 

معظم له در سوم مرداد 1370ه.ش. فرمودند: «ما باید تهاجم فرهنگی را یک مقوله‌ی حقیقی و جدّی به حساب بیاوریم.» اما متأسفانه هیچ یک از مسؤولان فن سالار دولت توسعه‌ی اقتصادی، ضرورت سخنان ایشان را درک نکردند.

 

طراحان عملیات براندازی از درون، ضمن فضاسازی در داخل با راه اندازی مراکز و بنیادهای به اصطلاح علمی و فرهنگی! همزمان، فضاسازی در خارج از کشور را نیز مورد توجه قرار دادند. این الگو در حقیقت شکل تکامل یافته‌ی لژهای فراماسونری بود که در عصر مشروطه از راه مطبوعات وابسته به جریان روشنفکری و جریان سازی احزاب و نهادهای به اصطلاح مدنی، معیارها و اراده‌ی بیگانگان را با استحاله‌ی «نهضت مشروطه» به مردم تحمیل کردند.

 

 

 - بازگشت ضدانقلاب و حضور تأثیر گذاران در داخل کشور

 

بازگشت عناصر و جریان‌های ضدانقلاب و انتقال صحنه‌ی عملیات به داخل کشور این امکان را برای کارگزاران پروژه فراهم می‌کرد تا روند عملیات استحاله را پر شتاب کنند. آنان با بهره‌گیری از این فرصت استثنایی، افزون بر ارزیابی نزدیک و دقیق از وضعیت فرهنگی و سیاسی جامعه، می‌توانستند عملیات شناسایی، جذب و سرپل‌گیری از درون برخی جناح‌ها را با شتاب و ظرافت بیش‌تری انجام دهند.

 

«منوچهر گنجی» - وزیر آموزش و پرورش رژیم منحوس پهلوی، تئوری بازگشت را این چنین مطرح می‌کند: «ایرانیان مقیم خارج وظیفه دارند تا آنجا که می‌توانند به ایران باز گردند و در هر جا کفه‌ی عناصر مخالف با حکومت اسلامی را سنگین سازند و این به سرنگونی نظام کمک  کنند.» در راستای عملی ساختن تئوری بازگشت و فضاسازی در داخل، دو طیف به ایران بازگشتند:

 

1- طیف سیاسی: فراماسون‌ها، سلطنت طلبان، ملی‌گراها با کمک‌های مالی و اطلاعاتی شبکه‌های امنیتی بیگانه به براندازی جمهوری اسلامی همت گماشته‌اند.

 

«نادر زاده»- معاون وزیر و فرهنگ رژیم پهلوی که با حمایت پنهانی «عطا الله مهاجرانی» در سال 1369ه.ش. وارد کشور شد، می‌گوید: «دین یک مرام فردی است و هر کس می‌تواند برای خود خدایی و آیینی داشته باشد ولی به نظر من، آیین ما «میتراییسم» است.» او با گستاخی تمام دلیل بازگشت خود به ایران را نشانه‌ی دست کشیدن جمهوری اسلامی از آرمان‌های امام خمینی(ره) یاد می‌کند.

 

در ادامه‌ی پروژه‌ی بازگشت، با تلاش «احسان نراقی»، «علی امینی» و «هوشنگ امیراحمدی» عده‌ی کثیری از چهره‌های سرشناس وابسته به رژیم گذشته به کشور بازگشتند؛ از جمله: «بزرگ نادر زاده، داریوش آشوری از (همکاران ساواک)، محمد سام (وزیر اطلاعات و کشور کابینه‌ی هویدا)، غلام‌حسین صالح یار (سر دبیر روزنامه‌ی آیندگان، ارگان آژانس یهود)، داریوش شایگان (از فعالان دفتر رضا پهلوی) و ...»

 

2- طیف فرهنگی: این دسته، تأثیرگذارتر از طیف دیگر بود. این طیف با داشتن 20 مرکز فرهنگی پر تحرک همانند بنیاد «کیان» و بنیاد «پر»، توانسته است؛ یک‌صد نویسنده‌ی ضدانقلاب را گرد هم آورد. آن‌ها با پشتیبانی خارجی توانستند کتاب‌ها و نشریه‌های فراوانی را چاپ و با کم‌ترین قیمت و حتی گاهی به صورت رایگان به داخل کشور ارسال نمایند. از جمله‌ی این نشریه‌ها: «ایران نامه، ایران شناسی، پر، سیمرغ، کیهان لندن، نیمروز و ...»

 

با فعال شدن گروه‌های معاند داخلی و ضرورت هماهنگی بیش‌تر میان اپوزیسیون خارج و داخل در سال 1373ه.ش. کنفرانس همبستگی هامبورگ با هماهنگی سازمان «سیا»، «سرویس اطلاعاتی آلمان» و «حسن ماسالی» (طراح کنفرانس برلین) برگزار می‌شود و «عزت الله سحابی» به همراه شماری از عناصر معاند داخلی در آن شرکت می‌کنند.

 

- یارگیری از درون حاکمیت

 

طراحان و هدایت کنندکان سناریوی براندازی برای تسریع روند استحاله، نیازمند افراد و جریان‌های جدیدی بودند تا در نقش میانجی و کاتالیزور ظاهر شوند. با چرخش تفکری از نگرش وبری به پوپری به انقلاب و امام(ره) و هم‌چنین رحلت امام عظیم‌الشأن و وضعیت نامساعد فرهنگی حاصل از دولت سازندگی، بستر مناسبی برای یارگیری دشمن از درون ساختار تشکیلاتی آن‌ها (جناح چپ) فراهم شد. هم‌چنین مخالفت با حکم «سلمان رشدی»، طرح موضوع مذاکره‌ی مستقیم با آمریکا با انتشار مقاله‌ی مهاجرانی در روزنامه و حاکم ساختن تسامح و تساهل در بخشی از ارکان فرهنگی کشور از جمله آسیب‌هایی است که طی آن سال‌ها، بروز یافت و دشمن را به پیروزی در عملیات سرپل گیری از درون حاکمیت امیدوار ساخت.

 

در سال 1368ه.ش. پس از معرفی «سید محمد اصغری» به عنوان نماینده‌ی رهبر معظم انقلاب و سرپرست مؤسسه‌ی «کیهان» افرادی چون «ماشاءالله شمس الواعظین»، «رضا کفاش تهرانی»، «رخ صفت»، «هادی خانیکی»، «امین زاده» و «محمد عطریانفر» که تا پیش از این، کیهان فرهنگی را تحت تأثیر آرا و اندیشه‌های «سروش» منتشر می‌کردند، از کیهان خارج شده و ماهنامه‌ی «کیان» را در سال 1370ه.ش. منتشر نمودند. البته از آن جایی که بنیاد کیان آمریکا در صدد انتشار نشریه‌ای در داخل ایران بود، این طیف نمایندگی این بنیاد را پذیرفتند. دست اندرکاران ماهنامه‌ی کیان با عناصری هم‌چون: «بیژن حکمت» (ضدانقلاب فراری از کشور)، «رامین جهانبگلو»، «داریوش شایگان»، «میرزا آقا عسگر» (از عناصر سازمانی چریک‌های فدایی خلق) و ... مرتبط می‌گردند.

 

انتشار کیان، نقطه‌ی عطفی در سامان یابی جریانی بود که خود را به دروغ روشنفکر دینی می‌خواند و تحت تأثیر افکار سروش قرار گرفته بود. «سروش» نیز با تأثیر پذیری از آرای کارل پوپر –نظریه پرداز جامعه‌ی باز که تفکرات دین ستیزانه داشت- افکار و گفتمانی هم‌چون عصری کردن معرفت دینی، قبض و بسط شریعت، جایگزین ساختن مدیریت علمی به جای مدیریت دینی، شخصی بودن وحی الهی در مورد پیامبر، صراط‌های مستقیم و ... را گسترش داد که بر گروه‌های زیر تأثیرات عمیقی بر جای گذاشت.

 

گروه‌های تشکیل دهنده‌ی حلقه‌ی (107 نفره)ی موسوم به کیان عبارت‌اند از: «طیف کیهان فرهنگی، سازمان مجاهدین انقلاب (تاج زاده، محسن آرمین، هاشم آغاجری)، مرکز مطالعات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری، تحریریه‌ی سلام (عبدی، علوی‌تبار، حجاریان)، نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها (محسن سازگار، مقصود فراست‌خواه و ...)، عناصر وابسته به باند مهدی هاشمی و جریان منتظری (عمادالدین باقی و اکبر گنجی) و ...»

 

حلقه‌ی کیان زمانی رادیکال‌تر شد که افزون بر نیروهای فرهنگی تشکیل دهنده‌ی آن در پایان دهه‌ی 60، گروهی از جوانان انقلابی عبور کرده از دهه‌ی 60 نیز بدان پیوستند. اینان که با درگذشت امام خمینی(ره) و بر کنار ماندن جناح چپ از قدرت، نهادهای امنیتی و سیاسی را وانهاده بودند و به حلقه‌ی فکری روشنفکران به اصطلاح دینی جدیدی پیوسته بودند، پس از مدتی هسته‌ی اصلی آن را تشکیل دادند، چنان که در همان نامه‌ی 107 نفر، نام چهره‌های شاخص از ایشان به چشم می‌خورد: «مصطفی تاج‌زاده» و «محسن آرمین» که روزگاری سنگ بنای کمیته‌های انقلاب اسلامی را تشکیل می‌داد-، «بهزاد نبوی» که با همراهی «سازگارا» راه زیادی تا رسیدن به حلقه‌ی کیان را پیموده بودند، «عباس عبدی» که به «سید محمد موسوی خویینی‌ها» در دادستانی انقلاب پیوسته و به همراهی او آنجا را رها کرده بود تا مرکز مطالعات استراتژیک آمادگی ورود به عرصه‌ی سیاست را تمرین کند و...

 

طی سال‌های اصلاحات، عمده روزنامه‌های تأثیر گذار جنبش اصلاح طلب (جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان، صبح امروز، خرداد، فتح و ...) و نیز هفته نامه‌هایی چون «بهمن، بهار، راه نو» را این حلقه هدایت کرده بود. فرآیند یاد شده که از سال 1368ه.ش. با خروج تدریجی و نیمه علنی از مدار آرمان‌ها و اندیشه‌های امام(ره) و دست کشیدن از اصول و مبانی انقلاب اسلامی آغاز شده بود، با تشکیل محفلی موسوم به حلقه‌ی کیان در سال 1374ه.ش. به نقطه‌ی تکوین خود رسید و توانست نقش میانجی و کاتالیزور را بازی کند. بر این اساس نشریه‌ی «پر»، متعلق به بنیاد ضدانقلابی پر در ارزیابی نقش تجدید نظر طلبان حلقه‌ی کیان طی مقاله‌ای می‌نویسد:

 

«... شاید کسی که در جست‌وجوی میانجی به ساختار هیأت حاکمه‌ی جمهوری اسلامی ایران و گروه بندی‌های اجتماعی و سیاسی آن طیف می‌نگرد، حداقل بر روی دو گروه تأمل می‌کند: گروه اول، نهضت آزادی و گروه دوم، سروش و پیروانش در حلقه‌ی کیان. تجدید نظر طلبان حلقه‌ی کیان با گسترش و ترویج مفاهیمی هم‌چون پلورالیسم دینی، کثرت گرایی فرهنگی، سکولاریسم، تسامح و تساهل، ذهنیت و باور خود را نسبت به تئوری جهانی به معرض نمایش گذاشتند.»

 

«فوکویاما» در کتاب پایان تاریخ، در صدد القای این باور است که: «پایان تاریخ، پایان ایدئولوژی‌هاست و پایان تاریخ پایان ارزش‌ها، باورها و ایدئولوژی‌ها تلقی شده و به دنبال کثرت گرایی دینی، نسبی گرایی فرهنگی و معرفتی و عرفی شدن دین می‌باشد.»

 

- کسب قدرت

 

به دست آوردن قدرت به هواخواهان لیبرالیسم این توانایی را می‌بخشید که با استفاده از نرم افزار اصلاحات، پروژه‌ی استحاله و تغییر حاکمیت را به فاز رسمی و قانونی منتقل کنند. این مرحله که دومین مرحله از فرآیند تغییر شکل و رفتار می‌باشد، مستلزم ورود اصلاح طلبان هواخواه لیبرالیسم به مراکز اجرایی و قانون گذاری کشور بود. «هانتینگتون» می‌گوید: «اصلاح طلبان دموکراتیک نه تنها لازم نبود در درون رژیم اقتدارگرا وجود داشته باشند، بلکه می‌باید در آن رژیم صاحب قدرت هم باشند.»

 

انتخابات بستر مناسبی برای عملیاتی شدن این فاز از سناریوی استحاله بود. نارضایتی مردم نسبت به برنامه‌های تعدیل اقتصادی، تغییر سنی گروه‌های مرجع اجتماعی، جا به جایی افکار از راه جنگ روانی و فریب اطلاعاتی باعث شد تا جریان تجدید نظر طلب خود را یک باره سوار بر امواج مردمی ببیند و بدین ترتیب در دوم خرداد 1376 مرحله‌ی دوم فرآیند تغییر (استحاله و قانونی) نیز طی شد.

 

طراحان سناریوی براندازی برای تسریع روند استحاله، نیازمند افراد و جریان‌های جدیدی بودند تا در نقش میانجی و کاتالیزور ظاهر شوند. با چرخش تفکری از نگرش وبری به پوپری به انقلاب و امام(ره) و هم‌چنین رحلت امام عظیم‌الشأن و وضعیت نامساعد فرهنگی حاصل از دولت سازندگی، بستر مناسبی برای یارگیری دشمن از درون ساختار تشکیلاتی آن‌ها (جناح چپ) فراهم شد.

 

 

 - خط شکنی

 

بر اساس دکترین هانتینگتون، سومین مرحله از سناریو، تغییر شکل اقدام‌های لیبرال‌هاست. در این مرحله، تجدید نظر طلبان پس از کسب قدرت و ورود به ارکان حاکمیت، می‌کوشند فضای باز سیاسی و فرهنگی را به فعلیت در آورند. هجمه به مرزهای اخلاقی و اعتقادی و هنجار شکنی و توهین به مقدسات و آرمان‌های امت، فعال شدن گروه‌های اپوزیسیون به طور رسمی و شکستن خطوط قرمز از مؤلفه‌های اقدام‌های لیبرالی است که با عملیاتی شدن تئوری «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» همزاد خواهد بود. هفته نامه‌ی «راه نو» به نقل از «سعید حجاریان» می‌نویسد: «ما راهی جز فشار از پایین و چانه زنی از بالا نداریم و این معطوف به دو پویش جمهوریت و مشروطیت است.»

 

 - تضعیف و بی اعتبار سازی مشروعیت نظام

 

تضعیف و بی اعتبارسازی و از بین بردن پایگاه و مقبولیت اجتماعی مخالفان جریان تجدید نظر طلب، لیبرالیزه شدن و ایجاد جوّ ارعاب و تطمیع برای منزوی ساختن و مجذوب نمودن آن‌ها، مرحله‌ی چهارم از فرآیند تغییر شکل و استحاله‌ی رسمی و قانونی است که هانتینگتون از آن به مشروعیت قهقرایی یاد می‌کند. از روزهای پایانی سال 1376 با گسترش مطبوعات زنجیره‌ای و اجرایی شدن تئوری فشار از پایین، روند لیبرالیزه کردن جامعه شتاب بیش‌تری یافت. آن‌ها با القای تردید در باورهای مذهبی و نفی باورها و مقدسات دینی، نفی عصمت و ولایت امامان معصوم(علیهم‌السلام)، زیر سؤال بردن دست آوردهای انقلاب اسلامی و ترویج اباحه‌گری و هجمه به ارکان اصلی نظام و نهادهای تحت نظارت رهبر معظم انقلاب تغییر از بالا را به انتظار نشسته بودند.

 

با حضور مقتدرانه‌ی مردم در انتخابات سومین دوره‌ی مجلس خبرگان و رأی آوردن افراد انقلابی و اصول‌گرا، علی‌رغم تلاش‌ها و فعالیت‌های تجدید نظر طلبان برای دفع مردم از حضور در عرصه‌ی انتخابات، آنان را ناچار نمود تا به مشروعیت قهقرایی و جا به جایی افکار روی آورند. این مبنای سناریوهایی است که از اواسط سال 1377ه.ش. طراحی و اجرا شد.

 

«مصطفی کاظمی» (موسوی) -از آمران اصلی پروژه‌ی قتل‌ها– در بیان اهداف اصلی این سناریو تصریح می‌کند: «تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که رهبری غیر از امام است و آقای خاتمی هم به دلیل این که بیست میلیون رأی آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیش‌تر از بنی صدر است و ما این قتل‌ها را مرتکب می‌شویم و به گردن رهبری می‌اندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست رهبری ... خواهد شد.»

 

در این راستا است که اقدام‌هایی از جمله قتل‌های زنجیره‌ای، پروژه‌ی زمستان 1377، پروژه‌ی کیانوش مظفری، پروژه‌ی «تیان آن من» چین، اقدام محرم، پروژه‌ی کوی دانشگاه و ترور سعید حجاریان صورت می‌گیرد که همگی توسط عناصر اردوگاه تجدید نظر طلبان صورت می‌گرفت و با یک شانتاژ خبری و شایعه پراکنی مطبوعاتی سعی می‌شد افکار عمومی را به این سمت سوق دهند که عاملین این اقدام‌های خشونت بار، نیروهای سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، نیروهای انتظامی و جریان‌های راستی و اصول‌گرا هستند که در نهایت به نحوی به رهبری متصل می‌شوند. ساموئل هانتینگتون در توصیه‌ای به اصلاح طلبان هواخواه لیبرالیسیم می‌گوید: «عدم خشونت را تبلیغ، ولی خود بدان عمل کن. با این کار علاوه بر دیگر اقدامات، بهتر و آسان‌تر می‌توانی نیروهای امنیتی را به سوی خود جلب کنی.»

 

در جریان کوی دانشگاه 18 تیر 78 نیز تأکید داشتند که «باید فضا روی رهبری سنگین شود تا ایشان وادار به عذرخواهی گردد.» شعار «فرمانده‌ی کل قوا پاسخ گو- پاسخ گو» ناظر بر عملیاتی شدن این خط القایی است. اگرچه با درایت و هدایت امام گونه‌ی مقام معظم رهبری حضرت آیت ا.. العظمی خامنه‌ای(مدظله) و حضور میلیونی و حماسی مردم در 23 تیر ماه، این فتنه‌ی عظیم خنثی شد.

 

«سعید حجاریان» یک ماه پس از واقعه‌ی کوی دانشگاه در یک جمع محفلی می‌گوید: «... در کشور ما نمایش نامه‌ای در حال اجراست که سه پرده دارد و الان دو پرده از آن اجرا شده است: پرده‌ی اول قضیه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای بود، پرده‌ی دوم آن حادثه‌ی کوی دانشگاه بود و پرده‌ی سوم در راه است ... پرده‌ی سوم چیزی شبیه کودتاست یا همان پروژه‌ی محرم سابق خودمان، باید از پرده‌ی اول و دوم، سناریویی که برای پرده‌ی سوم چیره شده است را حدس بزنید ...

 

در قضیه اول بستر و میزبان وزارت اطلاعات بود. در دومی تحت پوشش نیروی انتظامی یک محفل شکل گرفت، در پرده‌ی سوم معلوم است که چه نهادی میزبان و بستر محفل خودسرها است.»

 

آری در پروژه‌ی «x» که همان پرده‌ی سوم سناریوی سعید حجاریان است، قرار بود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محکوم و معدوم شود ... اما از عملیات استحاله‌ی فروپاشی جمهوری اسلامی یک گام نهایی باقی مانده بود که آن نیز با تشکیل مجلس ششم تکمیل گردید. تجدید نظرطلبان با در اختیار گرفتن مرکز قانون گذاری کشور می‌توانستند از این به بعد چهره‌ای قانونی به خود بگیرند و از راهروهای قانون برای استحاله‌ی نظام استفاده کنند. مطرح شدن قانون مطبوعات در صحن مجلس ششم در این راستا قابل تفسیر و توجیه است و نقطه‌ی پایان برای سناریوی استحاله‌ی قانونی القای این مفهوم بود که انتخابات ریاست جمهوری سال 80 یک رفراندوم است و مردم باید بار دیگر نظر خود را درباره‌ی نوع حکومت تعیین کنند. «رجبعلی مزروعی» در روزنامه‌ی «صبح امروز» (23/2/78) می‌گوید: «اگر اقلیت در مقابل اصلاحات بایستد، یک همه پرسی ملی مسیر حرکت نظام را مشخص خواهد کرد.»

 

روند یاد شده آن چنان مقام‌های آمریکایی را از خود بی خود کرد که «ریچارد مکمن» مشاور کاخ سفید در اظهاراتی تصریح کرد: «ظاهراً روزهای تلخ سردرگمی با روی کار آمدن اصلاح طلبان سپری می‌شود. اصلاح طلبانی که حتی توانستند کرسی‌های نمایندگان مجلس را که دژ تسخیر ناپذیر بود، فتح کنند. ما از این پس باید شاهد فرو ریختن ستون‌های این نظام سرکش و مهار ناشدنی باشیم. نظامی که ایالات متحده‌ی آمریکا را با این همه قدرت هسته‌ای و تکنولوژی‌اش به پشت دیواری از تحقیر رانده است. من به همه‌ی دنیا می‌گویم، ما باز خواهیم گشت.»

 

اما باید گفت،این گفتمان ناب انقلاب اسلامی بود که بازگشت و طرح و بسط هوشمندانه‌ی گفتمان انقلاب اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای در این ایام، در قالب سخنرانی‌های عمومی و نام گذاری سال‌های شمسی از 1378 با نام«امام خمینى(قدس سره)» به روشنگری و آگاهی بخشی در میان نخبگان و مردم پرداختند و در نهایت بار دیگر دست خداوند از آستین امت اسلام خارج شد و نگذاشت که حاصل تلاش‌های این ملت که از سال 1342 تا 1357 در راه آن مبارزه کرده بودند، از بین برود و این وعده‌ی پروردگار است که صالحان بر زمین حاکم می‌شوند.

 

حضور دکتر «محمود احمدی نژاد» فردی از نسل انقلاب با روحیه‌ی جهادی همه‌ی خیال‌پردازی‌ها و دسیسه چینی‌های بیهوده‌ی این کج‌اندیشان و منحرف‌الفکرها را خنثی کرد و چه زیبا فرمود آن رهبر فرزانه که: «این‌ها اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست، اشتباه دومشان این است که اسلام کمونیسم نیست، اشتباه سوم‌شان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پروستریکا نیست. اشتباه چهارم‌شان این است که ایران یکپارچه، شوروی متشکل از سرزمین‌های به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجم‌شان هم این است که نقش بی‌بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران شوخی نیست.» (تیرماه 1379)

 

اما این اشتباهات از سوی مردم بی‌جواب نماند و انتخابات نهمین دوره‌ی ریاست جمهوری با دو وجهه‌ی سلب و ایجاب، رأی آری بود به تمام اسلام و انقلاب و رأی نه بود به تمام جریان‌های سیاسی تجدید نظر طلب و وابسته به نظام سلطه و به راحتی می‌توان زوال اندیشه‌ی اصلاح طلبی آمریکایی را در آن به طور تمام قد مشاهده کرد و عبرت گرفت و ما ملت ایران نیز بایستی بدانیم و هوشیار باشیم که در هر دوره‌ای امکان نفوذ و انحرافی دیگر وجود دارد...(*)

 





برچسب:,